[حقوق] عمل مبتنی بر حسن نیت، دعویی که بر اساس قاعده انصاف مورد رسیدگی واقع شود
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فعل و انفعال [سینما] کنش و واکنش
[حقوق] دعوی (مطروح در محاکم کامن لا)
[سینما] ستون حرکت
[ریاضیات] انتگرال کنش
[حقوق] دعوی غیر مبتنی بر سند، دعوی خارج از سند
[برق و الکترونیک] بخش علمی
دوره کنش
[ریاضیات] اصل کنش
[سینما] فصل پر تحرک - فصل (سکانس ) حادثه ای
[ریاضیات] فضای عمل
قابل تعقیب قانونی سایر معانی: دعوای قابل رسیدگی، قابل اقامه ی دعوا [حقوق] قابل تعقیب، قابل طرح در دادگاه