طب بی اعتدالی در مصرف مشروبات الکلی و غیره، شدت، تندی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طب ناتوانی در دفع ادرار
حق الار
[نساجی] لیف مصنوعی آکریبل ( اکریلیک )
تند، گس، دبش، تند خو، سوزاننده، زننده سایر معانی: تلخ، تند و تیز، سوزش آور، (سخن) تند و زننده
[نساجی] رنگینه آکریدین
سوزانی سایر معانی: تیزى، درشتى، زنندگى
[شیمی] آکریفلاوین هیدروکلراید
[نساجی] ترکیب اصلی الیاف اکریلن و اورلون
تلخ، تعنه امیز، تند
تند، زننده سایر معانی: (رفتار و سخن) نیش دار، تلخ، پرطعنه، سوزان
تندی، رنجش، شدت سایر معانی: ترشرویی، تلخی، اوقات تلخی، خشونت، عصبانیت، نیش داری، زخم زبان