استفان زویگ (نویسنده ی اتریشی)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نان سوخاری نان خشک تخم مرغدار سایر معانی: بیسکویت آلمانی، زویبک، نان سوخاری نان خشک تخم مرهدار
زونگلی (اصلاح طلب پروتستان - سوئیسی)
(به ویژه طوطی ها) جفت انگشتی، یوغ انگشتی
وابسته به تخم بارور شده، تخمی
[زمین شناسی] کوکولیتی به شکل حلقه بیضوی که میله افقی، کم یا به شدت به سمت بالا خمیده می شود. - (مثلاً به صورت دور از منشاء یا دیستالی) و یک برجستگی یا خار کوتاه دارد.
[زمین شناسی] یک لفوفور براکیوپود که در آن هر بازو یا بازوچه یا براکیوم از یک بازوی طرفی مستقیم یا هلالی ساخته شده که دارای دو ردیف زوائد میله ای جفت شده است. (TIP,1965,).
امیخته، وابسته به لقاح، وابسته به گشنیدگی
گشنیدن، کیفیت تخم لقاح شده، پیوند جنسی
(نوعی آنزیم موجود در مخمرها) زیمایه ی مخمر، زیمایه ی بوزک، آنزیم مخمر
آنزیم، زیمایه
(زیست شیمی) زیمازایی