without (all)peradventureبی شک، بی هیچشکی، بدون تردید
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حسابداری] بدون شناسائی حق مراجعه کارگزار [حقوق] بدون حق مراجعه (در مورد عدم پرداخت سفته یا برات)
بدون در نظر گرفتن
رجوع شود به: outdoors، بیرون از جای سرپوشیده
[برق و الکترونیک] ولتاژ ایستادگی حداکثر ولتاژی که می توان بین مدارها یا قطعات ،بدون ایجاد شکست دی الکتریکی، اعمال کرد .
بی خبر، بی معنی، نادان، کودن، بی شعور، بی هوش، نفهم، دیر فهم سایر معانی: پخمه، کندذهن، احمق
دادگاه، جایگاه شهود، گواهجای سایر معانی: دادگاه، جایگاه شهود، گواه جای
اعمال زندگی روزمره ی خود را نمایشگر (تعلیمات) عیسی کردن
[زمین شناسی] نشان شاهد - یک سازنده فیزیکی (تیرک، سنگ، میله یا درخت) که در فاصله ای مشخص و جهت معلوم از گوشه یک ملک، دستگاه یا سایر ایستگاه های مساحی قرار داده شده و در شناسایی و باز یافتن آن ...
[زمین شناسی] سنگ شاهد، دودکش جن (zeuge).
(حقوق) جایگاه شهود (انگلیس: witness-box هم می گویند)، دادگاه محلی که شاهد در انجا ایستاده و شهادت میدهد
[حقوق] بدینوسیله تأیید می شود که...