(کسی که زن ها را وادار به فحشا می کند) روسپی دار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] دودکش سفید - یک توده سیال هیدروترمال (گرمایی) که از ستیغ یک پشته اقیانوسی تراوش می کند. مثلاً خیز یا برآمدگی اقیانوس آرام شرقی در دهانه خلیج کالیفرنیا. این سیال بوسیله ته نشستها ...
[کامپیوتر] فاصله سفید - فضای خالی کاراکتر هایی که هنگام چاپ. بر روی کاغذ اثری از جوهر نمی گذارند، جاهای خالی، tab ها، علایم خط جدید و تغذیه های کاغذ، نمونه ی این کاراکترها هستند.
[زمین شناسی] سپید سنگ - الماس ساختگی، یک جواهر بدل خالص و بی رنگ که شبیه الماس است.
(عقیده ی نژادپرستان) برتری نژاد سفید، سفیدبرتری، تفوق سفید پوستان بر نژادهای دیگر
[برق و الکترونیک] محدوده دامنه سفیدی تا سیاهی نسبت ولتاژ سیگنال به ازای سفیدی تصویر به ولتاژسیگنال به ازای سیاهی تصویر در نقطه ای معین در سیستم فکس که از مدوله سازی دامنه مثبت استفاده می کند ...
[برق و الکترونیک] نوسان بسامد سفیدی به سیاهی اختلاف بین بسامدهای سیگنالهای متناظر با سفیدی تصویر و سیاهی تصویر در هر نقطه از سیتم فکس که مدوله شده ی بسامدی است .
[برق و الکترونیک] ارسال سفیدی ارسال مدوله شده ی دامنه ای که حداکثر توان ارسالی آن متناظر با حداقل شدت در موضوع رونوشت است یا ارسال مدوله شده ی بسامدی که پایین ترین بسامد ارسالی آن متناظر با ...
رجوع شود به: butternut
[آب و خاک] سیفون باآب سفید
(نام یکی از محله های لندن) وایت چپل
ماهی سفید سایر معانی: (جانور شناسی)، انواع قزل آلاهای نقره فام آب شیرین (جنس های prosopium و coregonus - بومی نواحی سردسیر شمالی)، ماهی سفید اقیانوس آرام (caulolatilus princeps)