1- انگیزاندن، برانگیختن، تحریک و تهییج کردن، شورانیدن 2- (عامیانه - با سرعت و مهارت) تهیه کردن، آماده کردن، مهیا کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تازیانه وار
ضربت اهسته و سبک با شلاق، شلاق زنی، نخ تابیده مخصوص تازیانه پیچی سایر معانی: چوب کاری، ن تابیده مخصوص تازیانه پیچی [عمران و معماری] حرکت شلاقی
(تیری که خطاکاران را به آن می بستند و شلاق می زدند) دیرک شلاق زنی، تیری که محکومین بتازیانه رابدان میبندند
فنری، شبیه شلاق سایر معانی: شبیه شلاق، فنری
اره ی دو نفره، اره ی دو سر، با اره ی دو سر بریدن، (دو نفری با اره) بریدن، اره دوسر، با اره دو سر بریدن
مکث کوتاه، اهل بخیه، دارای مرز کردن، در مرز زمین شخم زدن سایر معانی: حاشیه ی تسمه یا شلاق را کوک زدن، حاشیه دوزی کردن، خیاط، مکک کوتاه، یک دقیقه
دسته ی تازیانه، دسته ی شلاق (در برابر: زبانه ی شلاق whiplash)، دسته شلاق [نفت] گوه ی انحراف
(جانورشناسی) کرم نواری (جنس trichuris - انگل روده ی پستانداران)
(صدای چرخش یا حرکت یا پرواز سریع) غژ، ور ور، فر فر، غژ غژ کردن، ور ور کردن، مثل فرفره صدا کردن، وز وز، زر زر
[آب و خاک] گردابه چرخشی
[زمین شناسی] جرثقیل گردان