(شیرینکاری روی دوچرخه و موتورسیکلت و غیره) راندن روی چرخ عقب (درحالی که چرخ جلو در هوا است)، تک چرخ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوچرخه سوار، راننده، شراعبان، شوفر اتومبیل سایر معانی: (نادر)، سکاندار (wheelsman هم می گویند)، wheelsman راننده
دوچرخه سوار، راننده، شراعبان، شوفر اتومبیل سایر معانی: wheelman راننده
دارای صدای خرخر، خس خس یا خر خر کننده سایر معانی: (سینه یا صدا و غیره) خس خسی، خس خس دار، همراه با خس خس
دانه، کورک، جوش، صدف حلزونی سایر معانی: (جانور شناسی) صدف حلزونی (انواع صدف های درشت دریایی که خوراکی هستند به ویژه از تیره ی buccinidae)
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو
هر وقت اقتضا کند، هر وقت مقتضی باشد
یک بار که بفهمد، همینکه فهمید
[ریاضیات] در صورت امکان
when the cat's away, the mice will playگربه که نیست موش ها بازی می کنند، در غیاب رئیس زیردستانش جولان می دهند
هنگام سختی، محک تجربه، در گیرودار مشکلات
when the going gets tough, the tough get goingارزش انسان ها در هنگام سختی معلوم می شود