بی راه، بدون جاده سایر معانی: بی راه، بدون جاده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خود سری سایر معانی: خودسری، خودسری، خودرایی
[برق و الکترونیک] weber-وبر واحد SI شار مغناطیسی ،برابر با مقدار شاری است که وقتی از یک حلقه بگذرد ،با کاهش یکنواخت آن تا صفر در 1 ثانیه ،1V در حلقه القا می شود .
[کامپیوتر] کنفرانس جهانی کامپیوترها در تنظیم تربیت World Conterenceon Computers in Educations .
ازشخصخائن تنفروبیم داریم
ماخدارامی پرستیم
محترما اگاهی میدهد که
باهم حرف نمیزنیم، با هم قهر هستیم
خواهشمنداست که
[ریاضیات] مسأله تمام است، اثبات تمام است
پیش، نزد، پهلوی پیش پهلوی
نمیتوانم سابقه عرضحال دهنده راپیدا کنم re