مجسمه سازی از موم، پیکر مومی سایر معانی: هر چیز (به ویژه اثر هنری) مومی، مجسمه ی مومی، تندیس مومی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] زیر دست مومی شکل
[نساجی] نشاسته مومی
[حقوق] حق العبور، اجازه نصب تیر تلفن، برق و لوله آب در ملک غیر، وجه پرداختی بابت چنین اجازه
راه خروج سایر معانی: (امریکا-عامیانه) غیرعادی، ناروال، عجیب و غریب، استثنایی
سالک، مسافر پیاده، عابر، رهرو، رهنورد سایر معانی: رهرو، رهنورد، سالک، مسافر پیاده
بی راه، بدون جاده سایر معانی: بی راه، بدون جاده
خود سری سایر معانی: خودسری، خودسری، خودرایی
[برق و الکترونیک] weber-وبر واحد SI شار مغناطیسی ،برابر با مقدار شاری است که وقتی از یک حلقه بگذرد ،با کاهش یکنواخت آن تا صفر در 1 ثانیه ،1V در حلقه القا می شود .
[کامپیوتر] کنفرانس جهانی کامپیوترها در تنظیم تربیت World Conterenceon Computers in Educations .
ازشخصخائن تنفروبیم داریم
ماخدارامی پرستیم