موم کار، کسیکه موم مالی میکند
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خاصیت مومی، موم سانی، موم مانندی، حالت مومی، نرمی
موم مالی، صفحه ضبط صوت سایر معانی: موم مالی، صفحه ضبط صوت [سینما] موم زدن - موم مالی - موم مالی (بر لبه فیلم ) [نساجی] اضافه کردن واکس به نخ
[نساجی] تکمیل مومی - عمل تکمیلی که به پارچه های پنبه ای شفافیت می دهد
[نساجی] ماششین موم زنی -ماشین اضافه کننده واکس
[نساجی] چاپ مومی
[نساجی] بر طرف نمودن واکس وچربی از کالای نساجی
[زمین شناسی] شیب کوژ - بخش بالای یک سطح دامنه دره که تمایل به محدب شدن دارد توسط گرد شدن بلافاصله بالای یک پرتگاه و دارای زاویه ای است که بطور پیوسته به سمت پایین شیب، با ساییده شدن قهقرایی ...
(جانورشناسی) موم بال (انواع پرندگان میوه خوار از تیره ی مومی -bombycillidae بومی سرزمین های شمالی)
مجسمه سازی از موم، پیکر مومی سایر معانی: هر چیز (به ویژه اثر هنری) مومی، مجسمه ی مومی، تندیس مومی
[نساجی] زیر دست مومی شکل
[نساجی] نشاسته مومی