از پا افتادن، دست و رو شستن سایر معانی: (ظرف و غیره یا بدن خود را) شستن، شستشو کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دستهای خودرابشویید
لگن دستشویی سایر معانی: کاسه ی دستشویی، تشت ظرفشویی، (محل) ظرفشویی (washbasin هم می گویند)، washbasin لگن دستشویی
لیف حمام، کیسه حمام سایر معانی: حوله ی کوچک (که خیس می کنند و با آن صورت را پاک می کنند)، لیف
[نفت] چاه گشاد شده
[نساجی] چروک شدن در اثر شستشو - چین و چروک های ناشی از شستشو در پارچه
زن رختشوی خانوادگی سایر معانی: (زن) رختشور، گازر
[کاراته] واشی ته (واشیده) - دست عقاب
[نساجی] ماده شوینده
[عمران و معماری] تسهیلات شستشو
[نساجی] ثبات شستشویی
[نساجی] محلول شوینده - محلول شستشو