ادم عوام، ادم عامی و پست سایر معانی: آدم بی نزاکت، آدم هرزه درای
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پستی، وحشیگری، اصطلاح عوامانه، عوامیت سایر معانی: هرزگی، بی نزاکتی، بددهانی، vulgarism اصطلاح عوامانه
پست کردن، مبتذل کردن، ساده کردن، عوامانه کردن سایر معانی: عوام پسند کردن، قابل فهم عوام کردن
بطور عوامانه یاپست، معمولا، ازلحاظ توده
اسیب پذیری سایر معانی: اسیب پذیری [کامپیوتر] آسی پذیری
آزمند، حریص، جهانخوار، لاشخور مانند، درنده خوی، کرکسی
فرج مانند، به شکل آلت تناسلی زن، زهار، دارای شکاف فرج مانند
[خودرو] سیستم کنترل زمان متغییر سوپاپ در Toyota
در2 کیلومتری شهر
[حسابداری] بیمه مازاد بر مبلغ فرانشیز ؛ خسارت ویژه کالا علاوه بر خسارات عمومی نیز قابل پرداخت است
[زمین شناسی] گرهکهای چرتی - گرهکهای چرت که توسط هوازدگی تشکیل شده اند. (دانبر و رادجرز 1957).
بخش 2تهران