(حقوق)، آزمون راستگویی شاهد دادگاه [حقوق] بیان حقیقت، سوگندی که شاهد قبل از دادن شهادت ادا می کند
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لطیف، فرار، سبک، بخارشدنی سایر معانی: متغیر، دگرگونگر، بی ثبات، دگرگونی پذیر، جزان، (کامپیوتر) ناپا، (در اصل) پرنده، پروازگر، قادر به پرواز، ناپایدار، زودگذر، ناپایا [شیمی] فرار [عمران و معم ...
[علوم دامی] اسید چرب فراّر
[کامپیوتر] پرونده فرار ؛ فایل فرار
حافظه فرار [برق و الکترونیک] حافظه فرار ( پاک شدنی )
رجوع شود به: essential oil [شیمی] روغن اساسی
روغن های فراریابخارشدنی
[نساجی] حلال فرار - حلال بخار شونده
انباره فرار [کامپیوتر] حافظه فرار
فراری، فراریت، قابلیت تبخیر [خودرو] خاصیت بخار شدن یک سیل یا فراریت ان [شیمی] فراریت [کامپیوتر] فراری [مهندسی گاز] فراریت، قدرت تبخیر موادنفتی [نساجی] فراریت - بخار شوندگی [پلیمر] فراریت ...
[نساجی] فراریت در بخار
عمل تبخیر سایر معانی: عمل تبخیر [عمران و معماری] تبخیر - فراریت [زمین شناسی] تبخیر