(دارای خاصیت چسبندگی و کشایندی) چسبناک - کشایند، گران رو جهمند [شیمی] ویسکو الاستیک [عمران و معماری] ویسکوالاستیک - ارتجاعی لزجی - ایستا لزج [زمین شناسی] گرانرو-کشسان - به ماده ای گویند که ب ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نسبتا چسبناک، چسب سانه (viscoidal هم می گویند)
[پلیمر] گرانروی سنجی
[زمین شناسی] گرانروی سنجی - اندازه گیری گرانروی را گویند. - مترادف: viscosimetry.
لوکینو ویسکنتی (کارگردان سینما و اپرا و تئاتر ـ ایتالیایی)
چسبناک، لزج، ناروان، چسبناک سایر معانی: رجوع شود به: viscous، (ماده ی زردفام که از سلولز به دست می آید) ویسکوز، غیظ، پرقوام [شیمی] ویسکوز [مهندسی گاز] چسبانک، لزج، غلیظ [زمین شناسی] گرانرو [ ...
[نساجی] جریان ویسکوزی
چسبناکی، ناروانی سایر معانی: گران روی، ویسکوزیته، لزجت، دش روانی، وشکسانی [علوم دامی] ویسکوزیتی ؛ یکی از ویژگی های فیزیکی هر ماده که به میزان اصطکاک مولکولهای آن(بهنگام اغزیدن بر روی یکدیگر) ...
[نفت] ضریب گران روی
[خودرو] شاخص گرانروی [نفت] شاخص گران روی [پلیمر] شاخص گرانروی
[نساجی] کاهنده ویسکوزیته - کاهنده غلظت
وایکانت سایر معانی: (در اصل ـ انگلیس) نایب ارباب یا لرد، کلانتر، وایکانت لقب اشرافی