[زمین شناسی] جرم مجازی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[شیمی] ذره مجازی
[برق و الکترونیک] الگوریتم زمان بندی مجازی
[برق و الکترونیک] اتصال کوتاه مجازی
[کامپیوتر] روش دستیابی انباره مجازی
[عمران و معماری] روش کارمجازی
[معدن] اصل کار مجازی (مکانیک سنگ)
فاسد، بی تقوا، بی فضیلت سایر معانی: بی تقوا، بی فضیلت
زن خوش قریحه، با ذوق، با فضیلت سایر معانی: virtuosic زن خوش قریحه، فاضل
پرهیزکار، پاکدامن، عفیف، مقدس، متقی، با فضیلت، باتقوا، فرهومند سایر معانی: پرمحسنات، شریف، پارسا، باتقوی، وارسته، حاکی از وارستگی، پرهیزکارانه، (زن) نجیب
پرهیزگاری، تقوی، پاکدامنی، عفت، هنرنمایی، فضیلت نمایی
[کامپیوتر] ماشین مجازی کامپیوتری که به طور فیزیکی وجود ندارد . اما توسط کامپیوتر دیگری شبیه سازی می شود . در سیستم عامل vm/sp کامپیوتر نسخه هایی از خود را کپی می کند . نگاه کنید به virttual ...