[ریاضیات] به عنوان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(برنامه ی تلویزیون) تماشاگران، بینندگان
[سینما] صافی سنجش - صافی سنجش کنتراست
[سینما] لیزر بصری
[سینما] دستگاه فیلم بینی (بازبینی فیلم )
[سینما] تالار نمایش
بی مرام، مورد نظر قرار نگرفته، بی منظره، بی قصد سایر معانی: بی چشم انداز، کور، (نادر) نامرئی
[آب و خاک] نقشه خطوط قابل دید
(قدیمی - عامیانه)، تخیل آمیز، آرمانی، خیالی
[نساجی] درجه سختی - مقاومت انحناء
[عمران و معماری] حوضه مشاهده
(در موارد فوق العاده) کمیته ی حراست شهروندان (که به جای پلیس و یا در کنار آن کار می کند)