[زمین شناسی] کرمی شکل شده - به سنگی، رسوب کربناته یا هر جلوه زمین شناسی خورده شده گویند که ظاهری مانند این دارد که توسط کرم ها خورده شده و تحلیل رفته است.
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طرح کرمی، طرح ژول، ژولی، کرم خوردگی، ایجاد موج و شیار کرم مانند
[کوه نوردی] نقشِ کِرْمی
کرم مانند، کرمی، شبیه کرم، کرم وار سایر معانی: کرم دیس، به شکل کرم یا کرمک، کرم سان، کرم ریخت [زمین شناسی] کرم شکل، کرم مانند - کرمی شکل یا دارای شکل و ظاهر یک کرم. مثلاً پروبلستیکای کرمی شک ...
(کالبدشناسی) دم روده ی کرمی، دمیزه ی کرمی، زائده کرمی شکل، آپاندیس، ضمیمه اعور
شنگرف، شنجرف، قرمز سایر معانی: رنگیزه ی شنگرفی [شیمی] شنگرف
[زمین شناسی] شنگرف - الف) سرخ فام. - ب) گارنت قرمز ـ نارنجی ـ شنگرف. مترادف: vermillion.
[نساجی] پارچه پشمی رنگ شده با قرمز دانه
تولید حشرات یاجانوران موذی کردن، شپش گرفتن
کرم خوار، تغذیه کننده از کرم
(واژه یا عبارت یا طرز کاربرد و غیره) بومی، محلی، گویشی، بوم زبانی، کلمه یا اصطلاح بومی و محلی، استعمال زبان محلی
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: (Mn++++, Fe3+,Ca,Na)(O,OH)2•n(H2O)