جوزپ وردی (موسیقیدان ایتالیایی)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حقوق] اعلام رأی یا تصمیم هیأت منصفه
زنگار، زنگار مس، زنگ مس سایر معانی: زنگ مس استات مس [شیمی] زنگار
(جانورشناسی) چرخ ریسک امریکایی (auriparus flaviceps)
[زمین شناسی] یک سنگ دگرگونی به رنگ سبز تیره و نسبتاً صاف که به مدت زیادی به فنو بدست آمده از بخش باربرتون یا استان ترانسووال، و اخیراً در زیمباوه نیز یافت شده است. (هاردینگ و ژوبینز 1984). ا ...
(شیمی) کربنات مس (که به عنوان رنگیزه کاربرد دارد)، وردیتر
[نساجی] ماشین ژاکارد وردل
[نساجی] لیف ورل (اکریلونیتر یل)
حدود، حاشیه، لبه، کنار، نزدیکی، نزدیک شدن، مشرف بودن بر سایر معانی: کناره، مرز، فرآویز، پرک، آستانه، در مرز (یا آستانه و غیره ی) چیزی بودن، نزدیک بودن (به)، (انگلیس) مرز چمنی، حاشیه ی پوشیده ...
تقارب عدسی، عکس فاصله کانونی
رجوع شود به: virgil
[آب و خاک] رس ورمی کولیت