[ریاضیات] مسائل تغییراتی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] تغییرات
[ریاضیات] تغییرات توابع
متغیر، تغییرپذیر، قابل تغییر [مهندسی گاز] متغیر، تغییرپذیر
[برق و الکترونیک] خازن متغیر
گوناگون، دارای رنگهای متغیر سایر معانی: رنگارنگ، الوان، چندرنگه
(جراحی) بریدن و برداشتن رگ های فراخ، رگ فراخ بری، قطع ورید واریسی، واریس بری
چند رنگ سایر معانی: رنگارنگ، الوان، چندرنگه، ملون، چندفام، متلون، متنوع، چندگونه، چندسان، گوناگون، مختلف، جورواجور [زمین شناسی] متنوع، رنگارنگ - به یک رسوب یا سنگ رسوبی گویند، مانند طبقات قر ...
گوناگونی، چند رنگ، اختلاف رنگ سایر معانی: تنوع، چندسانی، چندگونگی، جوراجوری، متنوع [نساجی] اختلاف رنگ - دو یا چند رنگی - گوناگونی - متنوع
[زمین شناسی] کانی تشخیصی - کانی که یا در مقادیر قابل توجه در یک سنگ حاضر است یا ویژگی یا مخصوص آن سنگ می باشد. کانی که یک نوع سنگ را از نوع دیگر مجزا می نماید. مترادف: کانی ممتاز.
(نمایش تلویزیونی یا تئاتری و غیره) واریته، چندجوره
فروشگاه لوازم متفرقه و ارزان، خرازی فروشی