[پلیمر] تزریق با خلاء
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[شیمی] پمپ خلاء
[پلیمر] خشک کن دوار خلاء
دو دلی، حرکت نوسانی، اونگ نوسان سایر معانی: اونگ نوسان، حرکت نوسانی، دودلی
مردد، نا پایدار، تغییر پذیر، مشکوک، نوسانی، جنبان سایر معانی: نوسانی، جنبان، مردد، مشکوک، ناپایدار، تغییر پذیر
پوچی، چیز تهی، هیچی، فضای خالی، خلا، تهی گری سایر معانی: تهی بودگی، خالی بودن، تهیگی، پوکی، تهی مغزی، بی خردی، ابلهی، میان تهی بودگی، عاری بودن، فراغت
[سینما] پایه بادکشی / مکنده
لامپ خلاء
کریچه داری، واکوئل داری، تشکیل حفره، ایجاد حفره [آب و خاک] تشکیل حفره، ایجاد حفره
(زیست شناسی) کریچه، واکوئل [علوم دامی] واکوئل ؛ بخشی از سلول
پوچ، بی معنی، تهی، خالی، کم عقل، بی مفهوم سایر معانی: بی چم، احمقانه، تهی مغزانه، بی خردانه، پوک، رجوع شود به: idle [ریاضیات] تهی، خالی، پوچ، بی معنی
[عمران و معماری] بتن مکیده - بتن بی هوا [زمین شناسی] بتون مکیده