[کامپیوتر] آسان برای استفاده کننده ؛ ارتباط دوستانه با استفاده کننده؛ سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی ها و محدودیت های اپراتور را فراهم می سازد ؛ کاربر پسند ؛ کاربریار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[کامپیوتر] رابط کاربر - روشی که یک برنامه ی کامپیوتری با کاربر ارتباط برقرار می کند. سه نوع مهم این رابطهای کاربر عبارتند از : (1) زبانهای فرمانی ؛ این روش، روش عمومی در ااپرائه دستور به سیس ...
[حسابداری] راهنمای استفاده کننده [برق و الکترونیک] کتاب راهنمای کاربران [ریاضیات] راهنمای استفاده کننده، راهنمای مصرف کننده
[کامپیوتر] ترمینال قابل برنامه نویسی استفاده کننده
پایانه کاربر
[حسابداری] استفاده کنندگان صورتهای مالی
[حسابداری] مصارف منابع
(آیین هندوها) اوشاس (خدای پگاه)
راهنما، راهنمایا کنترل سینما و غیره، راهنمایی کردن، طلیعه چیزی بودن، یساولی کردن سایر معانی: جانمایی کردن، (معمولابا: in یا into) به وجود آوردن، ایجاد کردن، همراه آوردن، دربان، دروازه بان، ( ...
[کاراته] اوشیرو - پشت
مخفف: اداره، اطلاعات ایالات متحده (امریکا)
[خاک شناسی] معادله جهانی فرسایش خاک