[ریاضیات] استهلاک ناشی از استفاده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[کامپیوتر] یک میلیونیم یک قانیه ؛ میکروقانیه
تمامامصرف شده، زیاد خسته
[زمین شناسی] بده مفید، جریان ورودی موثر
[عمران و معماری] بارمفید
[برق و الکترونیک] توان مفید
[عمران و معماری] گنجایش مفید [آب و خاک] انبارش مفید،ذخیره مفید
[حسابداری] سودمندی
کاغذ بیمصرف بیکاره، باطله
بطوربی فایده، با نداشتن، فایده، بیهوده
[برق و الکترونیک] پروتکل داده های کاربر
[کامپیوتر] عملکردی که توسط استفاده کننده تعریف شده است