رجوع شود به: upsy-daisy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژگونی، شکست غیر منتظره، نژند، ناراحت، اشفته، اشفته کردن، اشفتن، مضطرب کردن، بر گرداندن، واژگون کردن، چپه کردن سایر معانی: یک وری کردن یا شدن، چپه کردن یا شدن، واژگون کردن یا شدن، (به پهلو) ...
[ریاضیات] سر به سر جازده
[نفت] لوله ی استخراج دو سرچاق
پیروزی ضعیف بر قوی، پیروزی غیر مترقبه
[عمران و معماری] گشتاور واژگون کننده
خلاصه، نتیجه، سرانجام، حاصل، اخرین شماره سایر معانی: پیامد
بالا، بالاترین قسمت سایر معانی: بخش بالایی، طرف بالا، فرازسوی، قسمت بالایی، فوقانی
[برق و الکترونیک] باند کناری بالایی
وارونه سایر معانی: سر و ته، زیر و رو، پشت و رو، معکوس، واژگون
[عمران و معماری] تیرروزده
مستقیم، سر راست، قائم، خوش هیکل، شرافتمند سایر معانی: راست، شق و رق، رجوع شود به: upright