[حسابداری] وامهای بدون وثیقه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خیاطی راشکافتن، کوک چیزیراشکافتن
از زنجیر ازاد کردن، از قید و بند ازاد کردن سایر معانی: غل و زنجیر زندانی را باز کردن، از قید و بند آزاد کردن
[ریاضیات] ناحیه ی سایه دار نشده
استوار، ثابت
[سینما] تصویر مبهم
[کامپیوتر] پوشش دهی تیره روشی برای شفاف کردن یک تصویر در این روش نسخه ی کدر تصویر، از خود تصویر کم می شود . اما انجام این کار به صورت دیجیتالی بسیار آسانتر است . به همین دلیل اکثر برنامه های ...
[شیمی] اتم جابجا نشده
دیده نشده، ندیده، امتحان نکرده، از دیدن محروم کردن سایر معانی: دیده نشده، ندیده، امتحان نکرده، از دیدن محروم کردن
[کامپیوتر] عدد حقیقی بدون علامت
[ریاضیات] نامعتبر
(دکمه ی قابلمه ای یا گیره و غیره را) باز کردن