[ریاضیات] به طور یکنواخت پیوسته
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] تابع یکنواخت-پیوسته
[زمین شناسی] دنباله یکنواخت همگرا [ریاضیات] دنباله ی یکنواخت همگرا [آمار] دنباله یکنواخت همگرا
[ریاضیات] به طور یکنواخت مشتقپذیر
[ریاضیات] برآورد کننده ی نااریب با واریانس یکنواخت-مینیمم [آمار] برآوردگر نااریب با واریانس به طور یکنواخت مینیمم
[ریاضیات] حرکت متشابه، جنبش یکسان
[زمین شناسی] جریانهای پیش رونده یکنواخت
[عمران و معماری] موج پیشرونده یکنواخت
[برق و الکترونیک] پایدار یکنواخت
[برق و الکترونیک] تک پیوندی
یک طرفه، یک جانبه، یک سویه، یک ضلعی، تک سویه سایر معانی: یک سویی، غیر متقابل، (گیاه شناسی) قرار گرفته در یک سوی محور یا ساقه، یک سو رست، رجوع شود به: unilineal، خمیده به یک سو، پیچیده به یک ...
[ریاضیات] رویه ی یک طرفه