[زمین شناسی] همگرایی یکنواخت [ریاضیات] تقارب متشابه، هم گرایی یکنواخت، همگرایی یک شکل [آمار] همگرایی یکنواخت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] یکنواخت - همگرا
[حسابداری] هزینه یابی یکنواخت(یکسان)
[آمار] توزیع یکنواخت (یا مستطیلی) [برق و الکترونیک] توزیع یکنواخت [ریاضیات] احتمال یکنواخت، توزیع یکسان، پخش یکنواخت، توزیع یکنواخت، توزیع مستطیلی
[آمار] توزیع یکنواخت به پیمانه 1
[برق و الکترونیک] میدان یکنواخت [ریاضیات] میدان یکنواخت
[کامپیوتر] پر کردن یکنواخت پر کردن شی ء گرافتیکی با رنگی جامد یا مایل به سفید، به طور یکنواخت بر خلاف fountain fill .
[ریاضیات] تابع منظم، تابع یکسان، تابع یکنواخت
[ریاضیات] یکریختی یکنواخت
[ریاضیات] شرط لیپ شیتس یک شکل
[عمران و معماری] روش بار واحد
[زمین شناسی] متریک یکنواخت [آمار] متریک یکنواخت