سرپوش برداشتن از، اشکار کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جابجا کردن، از اسب افتادن یا پیاده شدن، از جای خود تکان دادن سایر معانی: از اسب فرو افکندن، اسب را از گاری یادرشگه باز کردن
پیشوند: یک، تک، تنها [unicellular]، پیشوندیست بمعنی 'یک ' و 'واحد' و 'تک ' [نساجی] اصطلاح فرانسوی برای یک طرح تک رنگ دررنگرزی ویابافت ساده دربافندگی [ریاضیات] پیشوندی به معنی یک، واحد، تنها، ...
[زمین شناسی] تنش تک محوری - در این حالت فقط یک در یک راستا ویک جهت نیرو بر سنگ وارد می شود در دوجهت دیگر نیرویی بر جسم وارد نمی شود وفقط فشار هوا بر جسم وارد می شود(این تنش فقط در شرایط آزما ...
یک بندی، یک مفصلی، تک مفصلی
(زننده)، عضو کلیسای ارتدکس - کاتولیک
(به ویژه برخی بلورها) یک محوری، تک آسه، یک محوری، دارای یک محور [عمران و معماری] یک بعدی - تک محوری - تک آسه ای - یک آسه ای [زمین شناسی] یک محوری، تک محوری [پلیمر] تک محوری
[عمران و معماری] خمش یک محوری - خمش مستقیم [زمین شناسی] خمش یک محوری، خمش مستقیم
[معدن] مقاومت فشاری تکمحوری (مکانیک سنگ)
[عمران و معماری] کرنش تک محوری
[عمران و معماری] تنش تک محوری
دارای یک مجلس مقننه سایر معانی: دارای یک مجلس شورا (در مقایسه با یک مجلس شورا و یک سنا)، تک پارلمانی، سیستم پارلمانی یک مجلسی