(جانور شناس) سم، ناخن، چنگال، پنجه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] ابریشم پرورده-ابریشک صمغ گیری شده-ابریشمی که صمغ و سیریسین آن گرفته شده است
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: (NaCa5(Ta,Nb)24O65(OH
[نفت] دکل اهرمی بی مهار
کفرامیز، نامقدس سایر معانی: نا اشو، مورد بی حرمتی، unhallow عمل کفر امیزکردن، نامقدس کردن
زشت، نامطبوع، نا مناسب، نا زیبا، ناصواب سایر معانی: بدقیافه، زشت روی، گستاخ، بی ادب، بدرفتار
بد بختی
ناکام، بد بخت، مستمند، نامراد، شوربخت، بداقبال سایر معانی: ناشاد، غمگین، مغموم، تاسف آور، بدفرجام، ناگوار، بدشانس، توام با بدبختی، فلاکت بار، نامناسب، ناجور
(در اصل) زره را از تن در آوردن، بی لگام کردن
ناخوشی، بداب وهوایی
غیر مسموع، بی سابقه، ناشنیده، نشنیده، توجه نشده، بگوش نخورده، غیر معروف سایر معانی: ناشنوده، به گوش نرسیده، بررسی نشده، استماع نشده، (قدیمی) رجوع شود به: unheard-of، غریب
کفرامیز، سنگ دل، نامقدس، محروم از عشاء ربانی سایر معانی: نا اشو، اهریمنی، کفر آمیز، خبیث، بد جنس، بدجنسانه