[نساجی] پارچه زیرپیراهنی [نساجی] پارچه لباس زیر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حسابداری] کسر جذب سربار
زیر بغل، زیر بغل underarm hair موی زیر بغل رجوع شود به: underhand
(از نظر جنگ افزار) دارای کمبود، نیمه مسلح، دارای تجهیزات کم
بوته، درخت کوچک روینده در زیر درخت سایر معانی: (در بیشه و جنگل - درختچه ها و گیاهانی که زیر درخت می رویند) زیر رست، پاجوش، زیر گیاه
[حسابداری] (داشتن)کمبود سرمایه
(شرکت و غیره) کمتر از نیاز شرکت (و غیره) سرمایه گذاری کردن، سرمایه کمی تخصیص دادن
(اتومبیل) چارچوب زیر اتاق، زیر اتاقی، زیر کار، زیر آویزها
(دبیرستان و دانشگاه) شاگرد سال های اول و دوم، شاگرد سالهای اول و دوم دانشگاه
[عمران و معماری] رنگ آستر - رنگ زیرین
[زمین شناسی] کم تحکیم یافتن - تحکیم یافتن مواد رسوبی کمتر از حد عادی به منظور وجود داشتن زیر بار یا تحت فشار. مثلاً تحکیم یافتن در نتیجه رسوبگذاری یا ته نشینی که آنقدر سریع است که زمان لازم ...
[برق و الکترونیک] زیرتزویج شرایط تزویج بین مدارهای تنظیم شده هنگامی که مقدار تزویج کمتر از حد بحرانی است . جریان ثانویه مقدار کمتری دارد و مدار دارای پهنای باند باریکی است. - زیر تزویج، تزوی ...