[نفت] منطقه ی آلوده نشده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حقوق] حکمی که از آن پژوهش خواسته نشده باشد
[عمران و معماری] دسترسی بدون کنترل - دسترسی فاقد کنترل - دستیابی بدون کنترل - دستیابی فاقد کنترل
[عمران و معماری] تقاطع بدون کنترل - تقاطع فاقد کنترل
[حقوق] بلامعارض، اعتراض نشده
[ریاضیات] اعداد تصادفی ناهمبسته
[زمین شناسی] متغیرهای تصادفی ناهمبسته [ریاضیات] متغیر های تصادفی نا همبسته [آمار] متغیّرهای تصادفی ناهمبسته
[ریاضیات] متغیر های ناهمبسته
[ریاضیات] تعریف ناپذیر، شمارش ناپذیر، ناشمارا
[ریاضیات] دستگاه غیر زوج(غیر جفت)
بدون عهدنامه، بی بیعت، بی تعهد، ناملزم
اشکار کردن، برهنه کردن، کشف کردن، سر پوش برداشتن از سایر معانی: آشکار کردن، بر ملا کردن، افشا کردن، پرده برداری کردن، روپوش یا پوشش چیزی را برداشتن، عریان کردن