مطلقا، بی چون وچرا، بی شرط [ریاضیات] بدون هیچ شرطی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] محدود نشده [زمین شناسی] محدود نشده
[عمران و معماری] آبخیز آزاد - سفره غیر محدود [زمین شناسی] آبخیز آزاد، سفره غیر محدود سفره آب آزاد [معدن] آبخیز آزاد ( آب های زیرزمینی) [آب و خاک] آبخوان آزاد
[عمران و معماری] مقاومت فشاری تک محوری [زمین شناسی] مقاومت فشاری ساده-مقاومت فشاری تک محوری
[عمران و معماری] مقاومت فشاری ساده - مقاومت فشاری محدود نشده - مقاومت فشاری تک محوری - مقاومت فشاری ناهمه جانبه [زمین شناسی] مقاومت فشاری ساده
[ریاضیات] اعتبار تأیید نشده
[حسابداری] اعتبار اسنادی تائید شده
[ریاضیات] اعتبار نامه ی تأیید نشده
جدا، نامتصل، وصل نشده، ناهمبند، ناهمبسته، نامرتبط، جفنگ، بی سر و ته، نامنسجم [ریاضیات] ناهمبند، غیر یکپارچه، ناهمبسته، ناهموسته
گزاف، بی وجدان، خلاف وجدان سایر معانی: غیر عادلانه، غیرمنصفانه، نامعقول، با بی وجدانی، بی رحمانه، مفرط، شدید، افراط آمیز، غیر معقول [حقوق] غیر معقول، گزاف، خلاف وجدان، بی وجدان ...
[حسابداری] سرمایه گذاریهائی که از لحاظ حسابداری مشمول تلفیق صورتهای مالی نمی باشد
مغایرت با قانون اساسی