[عمران و معماری] سنگدانه بدون پوشش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] لوله چدنی بدون اندود داخلی
[ریاضیات] بدون متمم
[ریاضیات] متغیر بدون متمم
برخورنده، بی تعارف، غیر کامل سایر معانی: ناخوشایند
قطعی، تسلیم نشو، غیر قابل انعطاف، مصالحه ناپذیر، سخت ناسازگار، تمکین ندادنی سایر معانی: مصمم، انعطاف ناپذیر، سازش ناپذیر، آشتی ناپذیر، آشتی نکردنی، بی گذشت، نستوه
مطلق، قطعی، غیر مشروط، فرض، بی شرط، بدون قید و شرط، غیر شرطی، بلا شرط سایر معانی: بی قید و شرط، بی چون و چرا، نامشروط، ناسامه [حقوق] بدون قید و شرط [ریاضیات] بدون شرط، بی شرط، بلاشرط، غیر شر ...
انشعاب غیر شرطی [کامپیوتر] انشعاب غیر شرطی
جهش غیر شرطی
[زمین شناسی] احتمال ناشرطی [ریاضیات] احتمال غیر شرطی [آمار] احتمال ناشرطی
[ریاضیات] فراوانی غیر شرطی نسبی
[ریاضیات] فراوانی نسبی غیر شرطی حادثه