تقلا، مجادله، کشمکش، مسابقه جسمانی، تقلا کردن، نزاع کردن، بحث کردن سایر معانی: مبارزه ی شدید، زد و خورد، دست به گریبانی، تق‹لا، بحک کردن، تق‹لا کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلاله، دسته مو، دسته علف، دسته انبوه سایر معانی: دسته ی علف، مرغه، دسته ی خس و خاشاک، انبوه شاخ و برگ، ک‹لاله
tusseh ج، کرم ابریشم شرقی [نساجی] ابریشم وحشی ( ابریشمی که از کرم های وحشی بدست می آید )
کاری که مزدان ازروی کارکرد داده میشود، کارمقاطعه
آموزنده، شاگرد، مکتبی، تحت تعلیم، کسی که تحت سرپرستی لله باشد
دارای قیم یا سرپرست، دارای محافظ و حامی، وابسته بقیمومت، وابسته بسرپرست، قیمومتی سایر معانی: سرپرست، قیم، حامی، وابسته به سرپرستی یا قیمومت
سرپرستی، قیمومت، للگی، اموزانه، معلمی سایر معانی: tutoship معلمی
ناظر درس دانشجویان، مشاورت، لله، اموختار سایر معانی: درس خصوصی، کلاس ویژه (مثلا برای عقب افتاده ها)، tutor اموختار، معلم سرخانه، درس خصوصی دادن به [کامپیوتر] آموزش، خود آموز ...
[کامپیوتر] برنامه خود آموز
رجوع شود به: watusi
(دستور نواختن موسیقی) آهنگ یا آوازی که توسط همه ی هنرمندان انجام می شود، آهنگ همگانی، برای تمام صداها وسازها، باهم، مجتمعا
(رقاصان باله) دامن کوتاه، توتو