صبر و شکیبایی کسی را تمام کردن، بی تاب کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سخت، کوشا سایر معانی: آزار دهنده، ستوهنده، بدقلق، طاقت فرسا، بی تاب کننده، ساعی
ازمایش، ازمایش درجه استعداد سایر معانی: (عامیانه - برای شرکت در تیم ورزشی یا نمایش و غیره)مسابقه ی گزینش، ازمون برای گزیدن نامزد مسابقات یانمایش وغیره، 1- (از طریق به کار بردن) آزمودن، امتحا ...
(نوعی کنش آور تریپسین که توسط لوزالمعده ترشح می شود) تریپسین زا، تریپسینوژن [علوم دامی] تریپسینوژن ؛ شکل غیر فعال آنزیم تریپسین .
[علوم دامی] تریپتامین
رجوع شود به: czarina
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: (Ca,K,Na,[ ])2(Ti,Nb)2(Si4O12)(OH,O)2•4(H2O)
(در بیان همدردی یا ناخشنودی و غیره) مچ (صدای کشیدن زبان از پس دندان های جلو)، تس
[کامپیوتر] گزینه ی اشتراک زمانی - بخشی از OS/360 و سیستمهای عامل IBM مرتبط که ترمینالهای اشتراک زمانی را پشتیبانی می کنند. فرمانهای TSO مربوط به عبارتهایی در JCL است، مثلاً فرمان allocate به ...
فلاکت، بدبختی، مشقت (tsores و tsoriss و tsooris هم می نویسند)
مخفف:، مخفف: (teaspoon(s مخفف: (teaspoonful(s
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: Pb4As2S7