رجوع شود به: trundle bed، bed trundle : تختواب کوتاهی که زیر تختواب دیگرقرار گیرد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شخصی که مامور خرید وفروش میان سر پوستان است
[سینما] تروکالر [از روشهای دورنگی اولیه ]
خشونت، سبعیت، وحشیگری سایر معانی: truculence وحشیگری
[حسابداری] دیدگاه مطلوبیت ارائه
[کامپیوتر] تروبیسیک
[برق و الکترونیک] جهت حقیقی زاویه نسبت به شمال حقیقی . جهت مغناطیسی نسبت به شمال مغناطیسی معین می شود و حهت نسبی در رابطه ای با خط عمودی قطب نما یا محور دیگر کشتی یا هواپیما مشخص می شود.
[برق و الکترونیک] واحد جهت حقیقی مدار اضافه شده به دستگاه رادار که صفحه نمایش PPI را طوری می چرخاند که شمال حقیقی همواره در بالای آن باشد.
پیرو وفادار، پیرو پر و پا قرص
[معدن] بارسنگ واقعی (آتشباری)
[حقوق] رونوشت مطابق با اصل
[زمین شناسی] جرثقیل سیار