(جانور شناسی) مرغ استوایی (تیره ی phaethontidae)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گرمسیر، گرمسیری، مدارراسالسرطان، مدارراس الجدی حاره سایر معانی: وابسته به نواحی حاره، حاره، استوایی، مدارگان، حاره ای، trpic نواحی گرمسیری بین دومدارشمال وجنوب استوا [زمین شناسی] مناطق حاره، ...
[آب و خاک] هوای حاره ای
[آب و خاک] توده هوای حاره
[عمران و معماری] اقلیم گرمسیری [آب و خاک] اقلیم حاره ای
(هواشناسی: توده ی هوای گرم و خشک بری در اطراف خط استوا) مدارگانی - اقلیمی، تفتان و بیابانی، بیابانی تفتانی
(هواشناسی) چرخه توفان استوایی، چرخنده ی مدارگانی
[آب و خاک] جت استریم شرقی حاره
ماهی استوایی (به ویژه ماهی های رنگین که زینتی هستند)
[آب و خاک] هواشناسی حاره ای
[آب و خاک] مدار راس الجدی
[آب و خاک] باران جنگلهای حاره ای