(گیاه شناسی) عرعر چینی (ailanthus altissima)، درخت عرعر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(انجیل) درخت آدم و حوا (در باغ بهشت)
[ریاضیات] درخت بازی
حلقه ی درخت (annual ring هم می گویند)
(جانور شناسی) سنجاب دارزی (به ویژه جنس sciurus)
ساخت درختی [عمران و معماری] سازه درختی [کامپیوتر] ساختار درختی ،ساختار درخت
[خاک شناسی] پشته بن درختی
[خاک شناسی] گودی بن درختی
پر درخت، درخت دار، بستانی، مشجر
تزیینات چوبی (treen-ware هم می گویند)
شبکه، داربست، چفته مو سایر معانی: رجوع شود به: trellis
سفر، کوچ مسافرت باگاری، بازحمت حرکت کردن، باسختی و آهستگی مسافرت کردن سایر معانی: (افریقای جنوبی) با گاری سفر کردن، (آهسته و با زحمت) مسافرت کردن، کند پیشرفت کردن، (افریقای جنوبی) سفر با گار ...