[برق و الکترونیک] مغناطیس شدگی عرضی مغناطیس شدگی محیط ضبط مغناطیس در جهتی عمود بر خط حرکت و موازی با بزرگتر بعد سطح مقطع .
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] ورق عرضی ورق فلزی یا ماده ای با مقاوت بالا که انتهای موجبر را می بندد یا پیستون قابل تنظیمی در داخل موجبر است.
[نساجی] تورم عرضی - تورم مقطعی
[عمران و معماری] دره عرضی
[شیمی] موج عرضی [عمران و معماری] موج عرضی [برق و الکترونیک] موج عرضی موجی که جهت جا به جایی آن در هر نقطه از محیط بر جبهیه موج عمود است.
[عمران و معماری] سرریز پله ای [زمین شناسی] سرریز پله ای
بطوراریب یا متقاطع
[برق و الکترونیک] لیزر تحیک شده عرضی فشار - جوی لیزر گازی دینامیکی که مسیر تخلیه بین الکترودهای آن با قرار داد الکترودها در دو طرف مخالف لامپ تخلیه بسیار کوتاه می شود . تعداد بسیار زیادی از ...
تقلید از روش و طرز لباس جنس مخالف
زن جامه سایر معانی: (کسی که جامه ی افراد جنس مخالف را می پوشد) ترا پوش، مخالف پوش، مبدل پوش، کسی که در لباس ورفتار از جنس مخالف خود تقلیدمیکند، در مورد مرد زن جامه
دام، اسباب، نیرنگ، گیر، دریچه، تله، در تله اندازی، محوطه کوچک، شکماف، فریب دهان، نردبان قابل حمل، زانویی مستراح و غیره تله، در تله انداختن، بدام انداختن سایر معانی: پهند، پا دام، گل دام، لات ...
[برق و الکترونیک] نظر سنجی جهت دار تله