ازجادررفتن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انتقال دهنده، ناقل، منتقل کننده، ترابرگر، دستگاه ناقله، ناقل سایر معانی: ترابرگر، انتقال دهنده، منتقل کننده، دستگاه ناقله، ناقل [عمران و معماری] انتقال دهنده [نساجی] جلودهنده پارچه [ریاضیات] ...
قابل جابجا شدن، جابجا شدنی
[ریاضیات] ترانهاده ی یک همسانی
ترانهاده، پس و پیش سایر معانی: ترانهاده، پس و پیش [ریاضیات] ترانهاده، جابجا شده، پس و پیش، مقلوب، جابجا شده، برگردان، منتقل کردن
جابجا شدگی، تقدم و تاخر، ترانهش، پس و پیش سازی، پس و پیشی، فراگذاری سایر معانی: پس و پیش گذاری، جابجا سازی، جابجایی، مقلوب سازی، فرا نهش [حسابداری] جابجا نوشتن اعداد [عمران و معماری] برگردان ...
[ریاضیات] ماتریس حمل و نقل
فرستنده و گیرنده
[برق و الکترونیک] مقاومت انتقالی
ترادیسی، ترادیسیدن، تبدیل کردن
از یک وسیله ی نقلیه (به ویژه کشتی) به وسیله ی نقلیه ی دیگر انتقال دادن یا انتقال یافتن، ترا ورتش کردن، بکشتی یانقلیه دیگرانتقال دادن، خن بخن کردن
انتقال به کشتی یا وسیله نقلیه دیگری، انتقال بکشتی دیگر، انتقال بنقلیه دیگر [حقوق] انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر [ریاضیات] تبادل، ترابری