(فرانسه - گوشت کبابی که دور آن یک لایه گوشت خوک یا پیه می پیچند) تورندو
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشیدن، دست زدن، اذیت کردن، اندامهای کسی را کشیدن، جدا کردن، کشیده شدن، چروک شدن
نزاع، ژولیدگی، ژولیدگی مو، پریشان کردن، اذیت کردن، بر هم زدن، چروک شدن، مچاله کردن سایر معانی: ژولیده کردن، (گیسو) پریشان کردن، آشفته کردن، آشفتگی (به ویژه موی سر) پریشانی
مشتری جلب کردن، خریدار پیدا کردن، صدای نکره ایجاد کردن، بلند جار زدن، با صدای بلند انتشار دادن سایر معانی: (از کسی یا چیزی بسیار) تعریف کردن، ستودن، بازارگرمی کردن، (مشتری یا رای دهنده و غیر ...
[نساجی] تبدیل دسته فیلامنتی الیاف به فتیله ضخیم - تبدیل تو به تاپس
[نساجی] تبدیل الیاف تو به تاپس به روش کششی
کامیون یدک کش، کامیون جرثقیل دار
[نساجی] نخ کتانی نامرغوب و خشن خشک ریسی شده
کشش، یدک کشی، عوارض یدک کشی سایر معانی: بکسل، عوار یدک کشی
نقاب زدن، ماسک زدن
خود را خشک کردن (مثلا پس از استحمام)
برج، قلعه بلند بودن سایر معانی: (مانند برج) بلند بودن، سر به فلک کشیدن، دکل آنتن، دژ، قلعه، ارگ، (شخص یا دستگاه) یدک کش، بکسل کننده، قلعه مثل برج بلند بودن [عمران و معماری] برج [کامپیوتر] بر ...