(به مطلبی) اشاره کردن، ذکر کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] توچا ( فرش پشمی مرغوب بافت شوروی سابق )
خط اطراف زمین فوتبال سایر معانی: (فوتبال و راگبی) هریک از دو خط طرفین زمین، خط کنار، در فوتبال خط اطراف زمین فوتبال
محک، معیار، سنگ محک سایر معانی: (هر وسیله ی تعیین اصالت یا ارزش) محک، سنگ محک (basanite هم می گویند)
حساس، تند مزاج، زود رنج، نازک نارنجی، دل نازک سایر معانی: (وضعیت و غیره) حساس، (محل زخم یا ضرب دیدگی) حساس، زود درد، دردناک
[پلیمر] چقرمه شدن
[عمران و معماری] ایندکس سختی
ادم خشن، مسئله بغرنج سایر معانی: toughie : ادم خشن
کاکل یاموی مصنوعی سایر معانی: (مردانه) کلاه گیس، کسمه
(جانور شناسی) توراکا (پرنده ی رنگین بال بومی افریقای استوایی از تیره ی musophagidae از راسته ی cuculiformes)
گردباد، گرداب، سیاه باد، اتش بازی گردبادی سایر معانی: tourbillion : گردباد
جاذبه های توریستی، گیرایی های گردشگری