چرم لایه سرپنجه کفش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] زهکش پنجه
[زمین شناسی] صافی پنجه
[عمران و معماری] پای سد - پنجه یک سد [زمین شناسی] پای سد، پنجه یک سد
[عمران و معماری] پیشانی سطح مشترک
[زمین شناسی] پنجه جهش آبی
(واحد پولی کشور گینه نو پاپوا جدید برابر با یک صدم kina) توای
جای پا، محل استقرار پنجه پا، نفوذ کم سایر معانی: (وسیله ی چیره شدن بر مشکلات یا انجام کار و غیره) فرصت، رخصت، سرنج، مجال، (کوهنوردی و غیره) جای گذاشتن پنجه ی پا، جاپا، جاپنجه، تیپاگاه، مزیت، ...
بدون پنجه سایر معانی: (کفش و غیره) بی پنجه، دارای پنجه ی باز (مانند برخی کفش های تابستانی)، فاقد انگشت پا، بی انگشت، بی چنگال
ناخن انگشت پا سایر معانی: ناخن پا، (نجاری - میخ را) یک وری کوبیدن، اریب کردن، کج کوبیدن (رجوع شود به: toe)
شخص اقا منش و خوش لباس سایر معانی: (انگلیس - قدیمی) شیک و پولدار
[صنایع غذایی] تافی : شکلاتهای نرم گویند که این محصول از جوشاندن شکر گلوکز شیر و روغن های گیاهی تولید می شود