قرار بود
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واجد شرایط، مطابق استاندارد، به درجه ی مطلوب
بسیار نزدیک بودن به
لجیاکینه داشتن
(خودمانی) با حرارت و اشتیاق عمل کردن، تند و پرآب و تاب انجام دادن
to come (or heave) toبحال ایست درامدن
تا این تاریخ، تا کنون، تا حالا
تا سرحد مرگ، بسیار، تا به لب آمدن جان
[حسابداری] تورم زدائی
کاری راچنانکه باید یابطورصحیح انجام دادن
تمام کردن، کارهای دست باخرراانجام دادن، پرداخت کردن
بار عام دادن