حالت شدید چیزی، بی نهایت، بسیار (بد)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
1- الماس نتراشیده 2- (شخص یا چیز) خوب ولی از کار درنیامده، عالی ولی نیازمند به ممارست و آمایش
(امریکا - عامیانه) ارزان، فراوان و ارزان، کم ارزش
تقسیم
(عامیانه) مدت مدید
چندکتابی
سرمحاسب، رئیس محاسبات
یک گیاه رفتن
خیلی سایر معانی: یک معامله بزرگ
پیش نمایی از آنچه قرار بود روی بدهد
صد در صد
[کامپیوتر] گنجانیده میانگین اطلاعات، آنتروپی .