تکیه دار، لهجهای، مربوط به تکیهء صدا، دارای تاکید سایر معانی: موکد، تاکیدی، دارای فشار هجا، (شعر) هجایی، مشدد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
با تکیه تلفظ کردن، تکیه دادن، تاکید کردن، اهمیت دادن، برجسته نمودن سایر معانی: با فشار یا تاکید ادا کردن، مشدد کردن، علامت تشدید را گذاشتن، (اثر چیزی را) تشدید کردن، مورد تاکید قرار دادن، بر ...
تاکید، صدا، بکاربردن ایین تکیه صدا، پستی وبلندی صدا
[برق و الکترونیک] تاکید گذار مداری که عمل تاکید روی بسامدهای شنیداری معین را انجام میدهد
باورکردن، تبصره، گاهی پس ازtpeccaبمعنی پذیرفتن لفظfoمی اورند
شایستگی، قابلیت پذیرش، مقبولیت، قابلیت قبول، پذیرفتگی، پسندیدگی، قبول شدگی سایر معانی: پذیرفتگی، قابلیت پذیرش
[علوم دامی] باقیمانده مقدار تجویز شده روزانه دارو یا یک ماده شیمیای که خطر نامحسوسی به سلامتی در طی کل عمر انسان یا حیوان
مقبول واقع شدن، مستجاب شدن
چنانچه پذیرفته شود، بطورقابل قبول، بطورپسندیده
[حقوق] قبولی بعد از رؤیت
[حسابداری] تسلیم اسناد در مقابل قبول پرداخت
[ریاضیات] معیار پذیرش