پرهیزکننده، پرهیزگار، کسیکه ازاستعمال مسکرات پرهیزدارد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باپرهیزوامساک
پاک کردن، تمیز کردن، شستشو دادن سایر معانی: زدودن، شستشو دادن زخم
شستشو دهنده، پاک کننده، ماده پاک کننده سایر معانی: پاک کننده، شستشو دهنده، ماده پاک کننده
شستشوى زخم
قباله ایی راخلاصه کردن
[سینما] پس زمینه انتزاعی
[ریاضیات] عنصر مجرد
[سینما] فرم انتزاعی
[ریاضیات] انتگرال مجرد [آمار] انتگرال مجرد
[ریاضیات] L فضای مجرد [آمار] فضای مجرد L
[ریاضیات] Lp فضای مجرد