البوم، جای عکس، مرقع سایر معانی: سفیده ی تخم مرغ، آلبومین، ماده ی اصلی سفیده ی تخم، جنگ، جای صفحه ی گرامافون، مجموعه ی صفحه های گرامافون یا نوار موسیقی در یک کتابچه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انواع پروتئین های موجود در شیر و تخم مرغ و خون و سبزیجات، آلبومین، ماده ی سفیده ای، با محلول آلبومین دار پوشاندن، دارای فعل و انفعال آلبومینی کردن
البومین، نوعی پروتئین ساده سایر معانی: آمیزه ی آلبومین با اسید یا باز، انواع پروتئین های موجود در شیر و تخم مرغ و خون و سبزیجات، آلبومین، ماده ی سفیده ای
همانند یا دارای آلبومین یا آلبومن، آلبومینی، سفیده ای، آلبومین مانند، شبه آلبومین، پروتئین آلبومین مانند، مانندالبومین
البومینی، سفیده ای
[صنایع غذایی] آلبومین : پروتئین ساده (یعنی فاقد ماده خارجی است) محلول در آب، در اثر حرارت منعقد میشود، مثال: ovalbumin در سفیده تخم مرغ، serum-albumin در سرم خون، لاکتالبومین در شیر. آلبومین ...
آلفونسو آلبوکرک (دریانورد پرتغالی بنیانگذار مستعمرات پرتغال در شرق)، آلبوموز، هر یک از انواع ترکیبات شیمیایی در نتیجه ی عمل آنزیم ها، محصول اولیه ی هضم پروتئین
[زمین شناسی] از انواع خاک های گچی
(از ریشه ی عربی: القاضی) شهردار یک شهر اسپانیایی یا امریکایی با نوعی حق قضاوت
[زمین شناسی] باتلاق ولجن زاری که دارای گل ولای فراوان بوده وبسیار متخلل است
جزیره ی الکاتراز (در خلیج سانفرانسیسکو ـ کالیفرنیا) محل زندان معروف
دژ، قصر سایر معانی: (اسپانیا ـ از ریشه ی عربی: القصر)، قلعه