[زمین شناسی] باتلاق -لجن زار-دریاچه شور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] لرزش هوا حرکت سریع و آنی مولکولهای هوا در اثر امواج حاصل از انفجارکه می تواند موجب خسارات جانی ومالی شود.
[معدن] حباب هوا (فلوتاسیون)
[نفت] حباب هوا
هوایی، پوچ
[برق و الکترونیک] خازن هوایی [برق و الکترونیک] خازن هوایی خازنی که ماده دی الکتریک بین صفحات آن فقط هواست .
[عمران و معماری] گنجایش هوای خاک
علوم دریایى : سرتیپ موقت هوایى
عمران : دستگاهى که هوا را متراکم میکند
[عمران و معماری] نسبت تجمع هوا
(با تهویه ی مطبوع) خنک کردن، خنک سازی کردن، دارای دستگاه تهویه کردن، تهویه کردن [نساجی] دستگاه تهویه
تهویه مطبوع سایر معانی: تهویه مطبوع [خودرو] تهویه هوا [شیمی] تهویه مطبوع [عمران و معماری] تهویه مطبوع - تهویه هوا [مهندسی گاز] تهویه مطبوع [نساجی] تهویه مطبوع [معدن] مطبوعسازی هوا (تهویه) [آ ...