[آب و خاک] محیط هوافضا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جو، اتمسفر، کرهء هوا سایر معانی: جو زمین، هوا کره، اروسفر
(بخشی از علم هوا مکانیک aeromechanics که با تعادل و هم فشاری گازها و یا هوا و یا شناوری در هوا سر و کار دارد) هوا ایستایی، مبحک مطالعه ء اجسام ساکن و مایعات و گازها در هوا [ریاضیات] علم هوان ...
(علم معلق نگهداری سفینه و بالن و غیره در هوا) هوا ایستا شناسی، کشتی رانی هوایی
سبز مایل به آبی (مثل زنگ مس)،سبز آبی، زنگارگون، زنگارى، زنگ گرفته
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی : ([ ],Ni)9(AsO4)2(AsO6) (?) - نام آن از کلمه یونانی copper rust گرفته شده است.
هوایی سایر معانی: (شعر قدیم) هوا مانند، غیر جامد، تخیلی، رجوع شود به: aerie
اسکیلس (نمایشنامه نویس یونانی)
(اسطوره های نورس) دارگونه های اصلی که شامل تور و بالدروفریگ و اودین می گردد
[زمین شناسی] جنگل های نواحی معتدل با زمستان های سخت
جمال پرست، طرفدار صنایع زیبا سایر معانی: عاشق هنر و زیبایی، زیباشناس، esthete : طرفدار صنایع زیبا
رجوع شود به: athelstan