مربوط به دانش هوانوردی سایر معانی: وابسته به علم هوانوردی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] چراغ شناسایی هوانوردی
(نقشه ی توپوگرافیک یک محل که برای راهنمایی خلبانان درست می شود) نقشه ی هوانوردی [عمران و معماری] نقشه هواپیمایی [زمین شناسی] نقشه های هوانوردی ،نقشه ناوبری هوایی
[آب و خاک] دفتر هواشناسی هوانوردی
(علمی که با فیزیک و شیمی بخش فوقانی جو سر و کار دارد) ارونومی [برق و الکترونیک] جو شناسی مطالعه لایه ی بالایی جو، که در آن واکنشهای فیزیکی و شیمیایی ناشی از تابش خورشیدی روی می دهد. [آب و خا ...
(ناحیه ای در بخش فوقانی جو زمین که مرز بین جو و فضا محسوب می شود) مرز جو [برق و الکترونیک] هوا ایست منطقه ای با مرزهای نامشخص در لایه ی بالایی جو که مرز بین جو و فضای بیرون نامیده می شود . ...
[معدن] هواران (فلوتاسیون)
هواپیما، طیاره سایر معانی: (انگلیس و استرالیا و زلاندنو) هواپیما (رجوع شود به:airplane)، airplane : هواپیما [عمران و معماری] هواپیما
رجوع شود به: (pulsejet (engine
دستگاهی که برای گردآوری باکتری ها و گرد و خاک (و غیره ی) موجود در هوا به کار می رود
هوابینى
[شیمی] افشانه تفنگی گردپاش